مسئول تفحص شهداي اصفهان خواب ديده بود پسر بچهاي با چهره معصوم و دوست داشتني به او ميگويد من كنار جاده شني هستم و حتي محل حضورش را هم در خواب نشان داده بود و گفته بود باد، خاكها رو از روي بدنم كنار زده. الان موقعش شده كه برگردم. مادرم هم خيلي بيتابي ميكنه.
پايگاه خبري انصارحزب الله: ....«عليرضا كريمي» از ساكنان كربلاآباد عالم، پروانهاي پر و بال گشوده در كربلاآباد عالم؛ هم او كه سالهاي سال است همجوار آن تربت مقدس گشته است... امشب، من و تو را هم محزون محزون محزون ميكند، به نيم نگاهي!
غم كربلا كه بيايد غمهاي دگر خواهند رفت! بيا يك غمه شويم!
ما را غم كربلا بس است. ميخواهيم غم دنيا را چكار؟
من و تو كه طالب محبتيم بايد راه بيفتيم بهسمت كربلا!
مگر نه كه خوبان عالم گفتهاند اگر محبت باشد همه جا كربلاست؟
«عليرضا كريمي» كه آمد كربلا آورد، امشب برايمان!
عجبا! گمان ميكرديم كربلا ميبرند نه كه بياورند!
اما او امشب با خودش كربلا آورد و ما يك غمه شديم و غمهاي عالم را وا نهاديم... ما مَحرم شدهايم كه اينگونه برايمان كربلا ميآورند؟
نميدانم! هر چه كه هست به لطف كريمان مربوط است و ما هم كه شبهاي بسياري در حضور كريمان نشستهايم و سيراب شدهايم...
«عليرضا كريمي» آمد و كربلا آورد و ما را نشاند در سفينه اسرع... نه كه آنها كه پيشتر آمده بودند كربلا نياوردند. آوردند اما عليرضا را با سقاي معرفت ربط و روابط عجيبي در كار است... و چه بهموقع رسيديم به ساقي؛ امشب!
امشب، ميزبانان كريم ما بايد به وعده خويش عمل كنند كه ما نيز هنوز بر سر پيمان خويشيم با آنان...
متولد شهرالله
چهار دختر داشتند و يك پسر. فرزندي هم در راه داشتند. چند وقتي بود كه روماتيسم شديدي گرفته بود و ماههاي آخر بارداري مبتلا به تب مالت هم شده بود. دكترها ميگفتند بچه بايد سقط شود اما او زير بار نميرفت. ميگفتند بعيد است بچه زنده بماند، ولي او ميگفت اگر خدا بخواهد هم مادر زنده ميماند و هم بچه... بيست و دوم شهريور ماه سال ۱۳۴۵ كه مصادف با ماه مبارك رمضان شده بود، بچه به دنيا آمد؛ در محله سي جان اصفهان. عليرغم گفته دكترها و در كمال ناباوري هم مادر سالم بود و هم بچه. نامش را به ياد و بهنام نامي علي بن موسيالرضا عليهالسلام «عليرضا» گذاشتند.
رها كردن جوانان به حال خود و عدم توجه به بنيانهاى اخلاقى و تربيتى آنها و عدم تلاش براى حفظ عفت عمومى، ضربات خائنانهاى است كه بعدها نتايج اندوهبار آن مشخص خواهد شد.
پايگاه خبري انصارحزب الله:«معنويت و اخلاق»، فصول مميز انقلاب اسلامى با ساير انقلابهاى جهان به شمار مىآيند. در انقلابهاى بزرگاجتماعى كه طى سدههاى اخير در سر تا سر دنيا به وقوع پيوسته است، شعارهايى چون آزادى، برابرى و استقلال،براى اصلاح زير ساختهاى اجتماعى، سياسى، اقتصادى و فرهنگى مطرح شده است اما به دليل حاكميت اومانيسم(فردگرايى) و گفتمان مدرنيته بر اكثر اين انقلابها دين و معنويت و اخلاق در هيچ يك از آنها راهى نداشته و حتىبرخى از مشهورترين انقلابهاى قرون اخير نظير انقلاب اكتبر روسيه و انقلاب كبير فرانسه در بطن شعارهاى خود نوعىدينستيزى و معنويتگريزى را تجويز نموده و اخلاق مبتنى بر معنويت را نكوهش كردهاند.
اما انقلاب اسلامى ايران كه در دهههاى پايانى قرن بيستم به وقوع پيوست، علاوه بر آنكه آرمانهايى چون عدالت،آزادى و استقلال را در بطن خود داشت، معنويت و اخلاق را به عنوان ركن ركين آرمانهاى خود و اصلىتريناستوانههاى زندگى بشرى معرفى كرد و در هنگامهاى كه به دليل استيلاى جهانى سكولاريسم (جدايى نهاد دين ازسياست و دولت) سخن گفتن از دين و اخلاق، ارتجاع و پسرفت به شمار مىرود، با پيش كشيدن سيادت اخلاقىمبتنى بر آموزههاى دينى، طرحى از براى جهان خسته از مدرنيته در انداخت، طرحى كه به سرعت عالمگير شد و بهزودى به عنوان اصلىترين رقيب ايدئولوژى سرمايهسالارانه ليبرال دمكراسى مطرح شد.
پس از پيروزى انقلاب، قانون اساسى جمهورى اسلامى كه در حقيقت آيينه آرمانها و ايدههاى انقلاب است، بسط معنويت و تعالى اخلاقى جامعه به عنوان اصلىترين وظايف نظام دولت برآمده از انقلاب در نظر گرفته شد و بر ايناساس تمامى مسؤولين نظام نسبت به رشد و گسترش اخلاق و معنويت در جامعه تعهد و تكليف دارند. خوشبختانه پس از پيروزى انقلاب اسلامى از آنجا كه خود ملت، سكاندار اصلى اين تحول عظيم فرهنگى،اجتماعى و سياسى بودند، مظاهر اخلاق دينى به سرعت در سطح جامعه گسترش يافت و با فرهنگسازى جدىانقلابيون، مظاهر فساد اجتماعى و فسق و فجور و بىبند و بارى كه رژيم ستمشاهى درصدد گسترش آنها به ويژه درميان نسل جوان بود، برچيده شد.
در ميان نمادهاى تجلى آرمان اخلاق و معنويت انقلاب، «حجاب» و «عفاف» از مهمترين نمونهها به شمار مىآيند.تئوريسينهاى انقلاب اسلامى از ابتداى آغاز نهضت ،بر حضور زنان به عنوان قشر بزرگى از جامعه در عرصه مسايلاجتماعى و فرهنگى تاكيد جدى داشتند و حضرت امام(ره) به عنوان رهبر انقلاب، زنان را به عنوان عامل و زمينهسازاعتلاى اخلاقى و تربيت درست مردان به شمار مىآوردند. به همين لحاظ انقلاب اسلامى نه تنها حضور زنان درعرصه فعاليتهاى اجتماعى را نفى نكرد، بلكه موجبات حضور بيش از پيش آنها را در همه عرصهها فراهم آورد؛ بهگونهاى كه اين امر موجب تعجب بسيارى از ناظران خارجى را كه تصور نادرستى از اسلام داشتند، شد.
انقلاب اسلامى با خود نمونهاى از حضور عفيفانه زنان در عرصه فعاليتهاى اجتماعى به ارمغان آورد كه امروزه دربسيارى از كشورهاى اسلامى الگو قرار گرفته است. در طى سالهاى اوليه پس از پيروزى انقلاب و به ويژه در دوران دفاع مقدس، اين الگو در سطح جامعه فرصت همهجانبهاى پيدا كرد و فضايى اخلاقى و توأم با عفت بر جامعه حاكم بود. البته وجود اين فضا تنها ناشى از تعهد مسؤولينو مديران كشور به تعالى اخلاقى جامعه نبود، بلكه در سطح جامعه نيز يك وجدان عمومى بيدار و حساس وجودداشت كه اجازه خدشهدار شدن عفت عمومى و دستاندازى فرومايگان به ساحت اخلاقى جامعه را نمىداد. در آنمقطع سيستم نظارتى امربهمعروف و نهىازمنكر - عليرغم آنكه در برخى موارد به نام اين اركان مقدسافراط كارىهايى صورت مىگرفت - در جامعه به خوبى جا افتاده بود و عناصر فاسد و بى بند و بار همواره سايهسنگين نظارت عمومى را بر روى خود حس مىكردند و جرأت و جسارت و پردهدرى را چندان نمىيافتند.
متأسفانه بعد از پايان دوران دفاع مقدس و درست از زمانى كه استراتژى دشمنان عليه انقلاب به «تهاجم و شبيخونفرهنگى» تعلق گرفت، افولى اخلاقى در جامعه آغاز شد كه به نظر نگارنده بخش بزرگى از اين افول اخلاقى به سستى وكاهلى برخى مسؤولين در عمل به وظيفه شرعى و قانونى خود در رابطه با «بسط معنويت و تعالى اخلاقى جامعه» بازمىگردد. تأسفبارتر اينكه سياستهاى اتخاذ شده در برخى نهادها و وزارتخانههاى مسؤول در اين زمينه به گونهاىطراحى شد كه عملا در راستاى گسترش بىبند و بارى و تضعيف اخلاق دينى و عفت عمومى قرار گرفت، يعنى دقيقاهمان چيزى كه دشمنان در استراتژى تهاجم فرهنگى دنبال مىكرده و مىكنند.
رشد مصرف گرايى، تبليغ مظاهر اقتصاد سرمايهدارى، گسترش مسابقه رفاه و تجمل، رونق دادن به مطبوعات زرد،ميدان دادن به چهرههاى فاسد هنرى و ادبى، ترويج و تبليغ فيلمهاى ضد اخلاقى و ضد فرهنگى داخلى و خارجىو... در كنار بىتوجهى به عفت عمومى و تعالى اخلاقى جامعه به بهانه پايان جنگ و پرداختن به زندگى مردم و نيزتهديد آمران به معروف و ناهيان از منكر از جمله مسايلى بود كه موجب شد تا جامعه به تدريج از آن فضاى اخلاقىفاصله بگيرد و عناصر آلوده و فاسد داخلى با خط دهى از آن سوى آبها به تدريج تلاش كنند تا از فرهنگ عمومىجامعه مفاهيمى چون عفت و حجاب را حذف نموده و لودگى و هرزگى و بىبند و بارى را به جاى آن بنشانند.
متأسفانه بعد از دوم خرداد ۷۶ اين روند سرعت بيشترى به خود گرفت و دليل اين امر نيز اين بود كه متوليان جديدامور كشور نه تنها خود مسؤوليتى در رابطه با تعالى اخلاق جامعه و حفظ عفت عمومى قايل نبوده ، بلكه بهبهانههايى چون توسعه سياسى و فرهنگى و آزادى خود زمينهساز بسيارى از مفاسد اخلاقى و فرهنگى شده و از سوىديگر با عدم تلاش جدى براى رفع مشكلات معيشتى مردم، مفاسد اخلاقى ناشى از فقر و تنگدستى را رونق و گسترشدادهاند.
امروز در حالى كه دشمنان ملت و انقلاب با بهرهگيرى از انواع و اقسام تجهيزات تبليغى، اخلاق و عفت جامعهاسلامى را هدف قرار داده و صراحتا از ترويج فساد اجتماعى به عنوان يكى از راههاى براندازى نظام نام مىبرند،مسؤولينى كه بر اساس قانون اساسى در اين زمينه تعهد و وظيفه دارند، چشم بر واقعيات جامعه بسته اند، غافل از آنكه آنچه اين روزها از بىعفتى و بىبند و بارى در سطحجامعه مشاهده مىشود، موريانههايى است كه بنيانهاى اجتماعى را سست و جامعه را به انحطاط و قهقرا مىكشاند. رها كردن جوانان به حال خود و عدم توجه به بنيانهاى اخلاقى و تربيتى آنها و عدم تلاش براى حفظ عفت عمومى، ضربات خائنانهاى است كه بعدها نتايج اندوهبار آن مشخص خواهد شد.
جوانان ميهن ما امروزه در معرض تبليغات مفسدهانگيز گستردهاى هستند كه از جانب ماشين تبليغى دشمنسازماندهى مىشود، اما از دشمن جز دشمنى انتظار نمىرود: سعدى از دست دوستان فرياد...!
اما آنها كه بر مناصب قدرت و مسؤوليت نشستهاند عليرغمادعاى اتخاذ مواضع براساس معنويت و اخلاق، هيچ گامى براى جلوگيرى از مفاسد و يا احيا و بسط معنويت و اخلاقدر جامعه بر نمىدارند، قطعا در پيشگاه خدا و مردم و اين نسل جوان مسؤول هستند.
آنها كه دست از ايمان و ايدئولوژى شستهاند و در ديدگاههاى سابق خود تجديدنظر كردهاند نيز حداقل در قبال«مردم» - كه اين همه سنگ آنها را به سينه مىزنند - مسؤولند. آنچه كه اين روزها در گوشه و كنار خيابانهاى تهران وبرخى شهرهاى بزرگ از بىعفتى و بىبند و بارى مشاهده مىشود و روح هر انسان صاحب درك و شعورى را آزارمىدهد، خورههايى است كه اگر در جامعه فراگير شود، تمامى بنيانهاى نظم اجتماعى را فرو خواهد ريخت و ميراثبزرگ اخلاقى جامعه را به باد خواهد داد و قطعا سكوت و عدم تعهد در قبال اين چنين وضعيتى به خصوص براى آنهاكه مسؤولند، خيانتى بس عظيم است.
متأسفانه هرگاه كه دلسوزى از سر درد نسبت به چنين مصايبى هشدار مىدهد، عافيتطلبانى كه سر در لاك فروبرده، جنجال به راه مىاندازند كه مىخواهند آزادىمردم را بگيرند! در يوزگان قدرت و ثروت، چنان خود را به نفهمى و تجاهل مىزنند كه گويا در اين جامعه زندگى نمىكنند و آمارسرسامآور طلاق و اعتياد و خودكشى و زنان و كودكان خيابانى و هزار و يك معضل اجتماعى ديگر را كه نتيجه عدمتوجه حضرات به اخلاق و عفت عمومى و دفاع غير مستقيم آنها از مروجين فساد و بىبند و بارى در جامعه استنمىبينند.
تأسفبارتر اينكه نهادها و سازمانهايى كه مشخصا در رابطه با گسترش فرهنگ و اخلاق دينى در جامعه مسؤوليتدارند نيز دچار چنان انفعال و وادادگى شدهاند كه بعضا گام در مسيرى مىگذارند كه نوعى همرنگ شدن با جماعتقاعدين از آن برداشت مىشود! نهادها و سازمانهاى عريض و طويلى كه داعيه اسلامى بودن دارند و از بودجه عمومى ارتزاق مىكنند، وظيفهانتقال فرهنگ اخلاقى و دينى انقلاب را به نسلهاى جديد بر عهده دارند.
بسيارى از جوانان امروزى، از آرمانها، اهدافو زمينههاى شكلگيرى انقلاب اطلاعات زيادى ندارند و همين خلأ ذهنى موجب مىشود تا دشمنان با چهرههاىفريبنده آنها را به خود جذب و فرهنگ فاسد خود را به آنان القا كنند. امروز قوانين و بخشنامههاى زيادى در زمينه تعالى اخلاقى و بسط معنويت وجود دارد كه عملا به آنها توجهىنمىشود و مسؤولين امر بودجه اجرايى اين قوانين را دريافت ولى در عمل ظهور و بروز پيدا نمىكند.
مروجين فساد وبىبند و بارى نير پس از آنكه خيالشان از بىتعهدى مسؤولين آسوده شده است، درصددند تا وجدان عمومى جامعهرا كه تا به امروز عليه فساد و بىعفتى بوده را به تدريج غير حساس و در نهايت به نفع خود تغيير دهند. قطعا ادامه چنين روندى ساختار اخلاقى و فرهنگى جامعه را دچار انحطاط و فرسايش و فروپاشى خواهد كرد ونتيجه چنين روندى برخلاف ديدگاه خوشخيالان به نفع هيچكس نيست. زيرا جامعهيى اسلامى كه در آن فرهنگفاسدان و ولنگاران عموميت يابد، هرگز روى توسعه و پيشرفت و نظم را به خود نخواهد ديد و به لحاظ فرهنگى،سياسى و حتى اقتصادى خسارتهايى بر آن تحميل خواهد شد كه جبران آنها ساليان سال به طول خواهد انجاميد.
اينهمان نقشه و آرزوى تماميت تمدن غربى براى اجراى پروژه «اندلسى» كردن جامعه اسلامى ايران مىباشد.
و ماعليكم الابلاغالمبين.
منبع:انصار حزب الله
توي تداركات لشكر، يكي دو شب، مي ديدم ظرف ها ي شام را يك شسته. نمي دانستيم كار كيه. يك شب، مچش را گرفتيم. آقا مهدي بود. گفت «من روزها نمي رسم كمكتون كنم. ولي ظرف هاي شب با من»
قبل از دست گيري من، براي چند دانشگاه فرانسه، تقاضاي پذيرش فرستاده بود. همه جوابشان مثبت بود. خبر دادند يكي از دوستانش كه آن جا درس مي خواند، آمده ايران، رفته بود خانه شان. دوستش گفته بود «يك بار رفتم خدمت امام، گفتند به وجود تو در ايران بيش تر نيازه. منم برگشتم. حالا تو كجا مي خواي بري؟» منصرف شد.
همه دور تا دور سفره نشسته بودند;پدر مادر مهدي خواهر و برادرش....
خانمش رفت توي اشپزخانه چيزي بياورد
وقتي برگشت ديد بقيه نصف غذايشان را خورده اند
ولي مهدي لب به غذايش نزده تا او بيايد....