من الغريب الي الحبيب
مسافر كربلا قسمت اول

مسئول تفحص شهداي اصفهان خواب ديده بود پسر بچه‌اي با چهره معصوم و دوست داشتني به او مي‌گويد من كنار جاده شني هستم و حتي محل حضورش را هم در خواب نشان داده بود و گفته بود باد، خاكها رو از روي بدنم كنار زده. الان موقعش شده كه برگردم. مادرم هم خيلي بيتابي مي‌كنه.

پايگاه خبري انصارحزب الله: ....«عليرضا كريمي» از ساكنان كربلا‌آباد عالم، پروانه‌اي پر و بال گشوده در كربلا‌آباد عالم؛ هم او كه سالهاي سال است همجوار آن تربت مقدس گشته است... امشب، من و تو را هم محزون محزون محزون مي‌كند، به نيم نگاهي! 

غم كربلا كه بيايد غمهاي دگر خواهند رفت! بيا يك غمه شويم!
ما را غم كربلا بس است. مي‌خواهيم غم دنيا را چكار؟
من و تو كه طالب محبتيم بايد راه بيفتيم به‌سمت كربلا!
مگر نه كه خوبان عالم گفته‌اند اگر محبت باشد همه جا كربلاست؟ 

«عليرضا كريمي» كه آمد كربلا آورد، امشب برايمان!
عجبا! گمان مي‌‌كرديم كربلا مي‌برند نه كه بياورند!
اما او امشب با خودش كربلا آورد و ما يك غمه شديم و غمهاي عالم را وا نهاديم... ما مَحرم شده‌ايم كه اينگونه برايمان كربلا مي‌آورند؟ 

نمي‌دانم! هر چه كه هست به لطف كريمان مربوط است و ما هم كه شبهاي بسياري در حضور كريمان نشسته‌ايم و سيراب شده‌ايم... 

«عليرضا كريمي» آمد و كربلا آورد و ما را نشاند در سفينه اسرع... نه كه آنها كه پيشتر آمده بودند كربلا نياوردند. آوردند اما عليرضا را با سقاي معرفت ربط و روابط عجيبي در كار است... و چه به‌موقع رسيديم به ساقي؛ امشب!
امشب، ميزبانان كريم ما بايد به وعده خويش عمل كنند كه ما نيز هنوز بر سر پيمان خويشيم با آنان...

متولد شهرالله
 


چهار دختر داشتند و يك پسر. فرزندي هم در راه داشتند. چند وقتي بود كه روماتيسم شديدي گرفته بود و ماه‌هاي آخر بارداري مبتلا به تب مالت هم شده بود. دكترها مي‌گفتند بچه بايد سقط شود اما او زير بار نمي‌رفت. مي‌گفتند بعيد است بچه زنده بماند، ولي او مي‌گفت اگر خدا بخواهد هم مادر زنده مي‌ماند و هم بچه... بيست و دوم شهريور ماه سال ۱۳۴۵ كه مصادف با ماه مبارك رمضان شده بود، بچه به دنيا آمد؛ در محله سي جان اصفهان. عليرغم گفته دكترها و در كمال ناباوري هم مادر سالم بود و هم بچه. نامش را به ياد و به‌نام نامي علي بن موسي‌الرضا عليه‌السلام «عليرضا» گذاشتند.

چهارشنبه 1390/6/30 18
برچسب ها :
درباره وبلاگ
اولین شرط لازم برای پاسداری از اسلام، اعتقاد داشتن به امام حسین(ع) است. هیچ کس نمی‌تواند پاسداری از اسلام کند در حالی که ایمان و یقین به اباعبدالله‌الحسین(ع) نداشته باشد. اگر امروز ما در صحنه‌های پیکار می‌رزمیم و اگر امروز ما پاسدار انقلابمان هستیم و اگر امروز پاسدار خون شهدا هستیم و اگر مشیت الهی بر این قرار گرفته که به دست شما رزمندگان و ملت ایران، اسلام در جهان پیاده شود و زمینه ظهور حضرت امام زمان(عج) فراهم گردد، به واسطه عشق، علاقه و محبت به امام حسین(ع) است. من تکلیف می‌کنم شما «رزمندگان» را به وظیفه عمل کردن و حسین‌وار زندگی کردن. **فرازی از وصیت نامه شهید زین الدین**
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 39238
تعداد نوشته ها : 36
تعداد نظرات : 4
پخش زنده
X